دانلود آهنگ گر همسفر عشق شدی مازیار مقدم
دانلود آهنگ گر همسفر عشق شدی مازیار مقدم
دکلمه قدیمی غمگین و احساسی چون همسفر عشق شدی مرد سفر باش
اجرایی میکس شده با همکاری شازده و داریوش
ورنه ره خود گیر و یکی راهگذر باش
هم نعره ی امواج گرت عربده ای نیست
در برکه ی آسایش خود زمزمه گر باش
گر بسته ی قالب شده ای فکر دگر باش
عیسات اگر جان بدمد شب پره ای باز
وام از نفس عشق کن و مرغ سحر باش
هر خواب رگی در خور خون تو و من نیست
از خون منی در رگ بیدار خطر باش
های ای خلف زندگی ام مثل پدر باش
گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی خواب و سرابی
گفتی که منم با تو ولیکن تو نقابی، اما تو نقابی
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی
گفتی که طلب کن تو مرا تا که بیابی
مرد سفر باش
فکر خطر باش
وقتی که چشم حادثه بیدار می شود
هفت آسمان به دوش تو آوار می شود
خواب زنانه ایست به تعبیر گل مکوش
گل در زمین تشنه ی ما خار می شود
برخیز تا به چشم ببینی چه دردناک
دیگر به انتظار کدامین رسالتی
وقتی عصای معجزه ها مار می شود
باز این که بود گفت انالحق که هر درخت
وحشت نشسته باز به هر برگ هر کتاب
تاریخ را ببین که چه تکرار می شود
هر منزل این راه بیابان هلاک است
هر چشمه سرابی است که بر سینه خاک است
در سایه هر سنگ اگر گل به زمین است
نقش تن ماری است که در خواب کمین است
در هر نفس آزاد هر ثانیه صد بار
مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش فکر خطر باش
در عشق گذاری ست که در هیچ گذر نیست
این پویه ی ناخواسته را نام،سفر نیست
هشدار از این ره که در آن گمشده ام من
این راه به جز آمدنی سوی خطر نیست
گفتی پدر از عشق بگو،گوش کن ای جان
این آتش جان سوز کم از داغ پدر نیست
تاریکی شب هاست ولی راستش این است
تا دل به چنین شب نزنی نیست سحر نیست
ای تشنه در این سنگ یکی چشمه روان است
این سخت به دندان بشکن تیشه اگر نیست
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا
گفتم که نشانم بده گر چشمهای آنجاست
گفتی چو شدی تشنهترین قلب تو دریاست
گفتم که در این راه کو نقطه آغاز
گفتی که تویی تو خود پاسخ این راز
مرد سفر باش
هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش فکر خطر باش ..